...صدا کن مرا
دلم هواتو کرده...
یاد دو ماه پیش افتادم، اومدم پیشت...
موقع اذان ظهر، از دور گنبد طلات رو دیدم، گریه ام گرفت، اذن دخول خوندم، گریه ام گرفت. دلم برات تنگ شده بود. خیلی تنگ شده بود....
حرمت شلوغ بود، دلم گرفت. یهویی راه باز شد، اومدم جلوتر، گریه ام گرفت.... دعا کردم، گریه کردم...
چه زود نگاهم کردی...
دوباره دلم گرفته، دوباره گریه ام میاد، دوباره دلم تنگه...
اما این بار کنارت نیستم.
از دورم جوابمو میدی؟
هدف بیشتر این شهادتها تربیت ما انسانهای خاکی است؛ اگر خوب دقت کنیم در این شهادتها میبینیم برای ما تربیتهائی است که باید بیشتر به آن توجه کنیم؛ در هر شهیدی یک خصیصهای است، یک اخلاق پسندیدهای است که اگر ما به آن تأسی کنیم، برای هدایت ما میتواند رهنمون و هدایتگر باشد و خداوند ما را هم از این نعمت برخوردار کرده که در جامعه ما شهدائی میگیرد و ما را به این شهدا، به مقام اخلاق این شهدا توجه میدهد، که ما هم این چنین باشیم و خداوند در این خلقت انسانهایی را خلق میکند، انسانهایی را انتخاب میکند که بیشتر دوستشان داشته باشد؛ « یحب الذین یقاتلون فی سبیل صفاً کانهم بنیان مرصوص» و این شهدا و این برگزیدگان همگی و همه در مقام صبر و مجاهدت مشخص میشوند.
بخشی از سخنان شهید حاج حسین خرازی
بهار که شد،
پرده ها را کنار بزن،
پنجره ها را باز کن،
بگذار بهار بیاید تو،
بگذار نسیم بهاری آرام به صورتت بخورد،
بگذار آفتاب دستانت را بنوازد، موهایت را طلایی کند،
بگذار ریه هایت نفس بهاری بکشند،
بگذار تمام وجودت تازه شود از عطر بهار....
پی نوشت: این ها همه به شرطی است که پنجره ها مشرف به جایی نباشند:دی
عکس نوشت: پنجم فروردین هزارو سیصد و نود، بهار برفی!
"بازگشته ام از سفر
سفر از من باز نمی گردد."
عکس نوشت: پنجم فروردین هزارو سیصد و نود
Design By : Pichak |