سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...صدا کن مرا

به آسمان که رسیدند، رو به ما گفتند: زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها


نوشته شده در یکشنبه 89/12/29ساعت 8:43 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |

 

زندگی زیباست. اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست، اما پرنده ی عشق، تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شوند؟ و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیش تر دوست داشته باشد؟ و مگر نه آنکه خانه ی تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه ی روح آباد شود؟ و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه ی سرگردان آسمانی، که کره ی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟ و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور بر می آید؟ پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف های دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز می شوند نمی توان جست، بهتر آنکه پرنده ی روح دل در قفس نبندد. پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر. پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد.                           

 شهید سید مرتضی آوینی


نوشته شده در یکشنبه 89/12/29ساعت 8:24 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |

حس می کنم چیزی سیاه، خودش را چسبانده به قلب من، تمام احساسات نابم را ربوده و حایل شده میان من و تو.... همیشه به یادت هستم اما این سیاهی راه دلم به تو را بسته است. راه چشمم به تو را، نیز.
چشم من که به تو راهی جز اشک نداشت. چقدر دلم برایت تنگ شده است. برای گریه هایم. گریه های تلخی بود... کاش باز هم اشکم در آید. این بار نه به تلخی. که به دلتنگی...

حتی برای لحظه ای مرا به حال خودم رها نکن...حتی برای لحظه ای.....

بعداً نوشت: سیل اشک جاری شد....


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/26ساعت 9:37 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |

این روزها؛ من خلاصه می شوم در تردید، دلواپسی، نگرانی و توکل!

 


نوشته شده در یکشنبه 89/12/22ساعت 11:16 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |

این روزها دلگیرند
یا من دلم گرفته؟


نوشته شده در جمعه 89/12/6ساعت 3:25 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |


Design By : Pichak