سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...صدا کن مرا

حس می کنم چیزی سیاه، خودش را چسبانده به قلب من، تمام احساسات نابم را ربوده و حایل شده میان من و تو.... همیشه به یادت هستم اما این سیاهی راه دلم به تو را بسته است. راه چشمم به تو را، نیز.
چشم من که به تو راهی جز اشک نداشت. چقدر دلم برایت تنگ شده است. برای گریه هایم. گریه های تلخی بود... کاش باز هم اشکم در آید. این بار نه به تلخی. که به دلتنگی...

حتی برای لحظه ای مرا به حال خودم رها نکن...حتی برای لحظه ای.....

بعداً نوشت: سیل اشک جاری شد....


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/26ساعت 9:37 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |


Design By : Pichak