سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...صدا کن مرا

روزگاری شده ها...
پارسال این موقع ها کجا بودم و چیکار می کردم. حالا کجام و چیکار می کنم!
یادش بخیر پارسال این موقع ها سرکار بودم و حسابی مشغول، اولین حقوقم رو هم چند روزی بود گرفته بودم. پسرداییم چند روز اومده بود خونمون و عصرها همش با اون و داداشم سی دی کارتون نگاه می کردیم... روزهای خوبی بود...
دو سال پیش این موقع داشتم آخرین امتحانای کارشناسی رو می دادم! مالتی مدیا آخریش بود... حس می کردم دارم راحت میشم!
سه سال پیش این موقع بازم تو امتحانا بود. ترم شش. و من و طیبه هنوز تو فکر مراسمی که اجرا نشد و در حال مرور خاطرات ریز و درشتش. یادش بخیر انقدر توهم می زدیم که مرز بین واقعیت و خیالمون پاک شده بود! ولی برای من روزهای خوبی نبود. دلم نمی خواد تکرار شه ترم 6 از عید به بعدش!
و
و
و الی آخر!
من ِ امسال چقدر با من سال های پیش فرق داره... یعنی من ِ سال دیگه ام داره چیکار می کنه؟!


نوشته شده در جمعه 89/4/11ساعت 9:56 عصر توسط ساجده کاف نظرات ( ) |


Design By : Pichak