پيام
+
خدا گفت : ليلي يک ماجراست، ماجرايي آکنده از من.
ماجرايي که بايد بسازيش.
شيطان گفت: تنها يک اتفاق است. بنشين تا بيفتد.
آنان که حرف شيطان را باور کردند، نشستند
و ليلي هيچ گاه اتفاق نيفتاد.
مجنون اما بلند شد، رفت تا ليلي را بسازد.
خدا گفت : ليلي درد است. درد زادني نو. تولدي به دست خويشتن.
شيطان گفت: آسودگي ست. خيالي ست خوش.
خدا گفت : ليلي رفتن است. عبور است و رد شدن .
ابوالفضل صياد
89/11/21
راهي...
شيطان گفت:ماندن است و فرو رفتن در خود.
خدا گفت: ليلي جست و جوست. ليلي نرسيدن است و بخشيدن.
شيطان گفت: خواستن است. گرفتن است و تملک.
خدا گفت: ليلي سخت است. دير است و دور از دست.
شيطان گفت: ساده است. همين جايي و دم دست.
و دنيا پر شد از ليلي هاي زود. ليلي هاي ساده اينجايي.
ليلي هاي نزديک لحظه اي.
راهي...
خدا گفت: ليلي زندگي ست. زيستني از نوعي ديگر. ليلي جاودانگي شد و شيطان ديگر نبود. مجنون زيستني از نوعي ديگر را برگزيد و مي دانست که ليلي تا ابد طول مي کشد. "عرفان نظر آهاري"
ابوالفضل صياد
خوبه ديگه غير از اميدآروين و آلما شما هم به نويسندگان اضافه شدين.. تبريك!
راهي...
من دوستان رو خيلي نمي شناسم. پيام هاي اميد آروين رو ديدم ولي آلما رو نه! اين متن من مال خانم عرفان نظر آهاري هستش. اونا راجع به چي مي نويسن؟
ابوالفضل صياد
آلما هم خيلي ناز مينويسه.. بيشتر داستان مينويسن هم مذهبي و هم داستانهاي زيباي خارجي
ابوالفضل صياد
اميد آروين يه فيد زد..حتما ببينين